معنی خویشاوندی وقرابت

حل جدول

خویشاوندی وقرابت

نزدیکی


خویشاوندی

نسب

مناسبت

نسر

انتساب، صهر، قرابت، نسبت، وابستگی

صهر


خویشاوندی ها

مناسبات

انساب

لغت نامه دهخدا

خویشاوندی

خویشاوندی. [خوی / خی وَ] (حامص مرکب) قرابت. نسبت. خویشی. (ناظم الاطباء). قربی. قرابت نسبی. رَحِم. لُحمَه. نَسَب. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ عمید

خویشاوندی

قرابت، خویشی، خویشاوند بودن، نسبت،

مترادف و متضاد زبان فارسی

خویشاوندی

انتساب، صهر، قرابت، نسبت، وابستگی،
(متضاد) بیگانگی

فارسی به عربی

خویشاوندی

دم، عائلی

فارسی به آلمانی

فرهنگ فارسی هوشیار

خویشاوندی

قرابت نسبت خویشی.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

خویشاوندی وقرابت

1696

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری